باید برای گردشگری هنری تقاضا ایجاد کرد
به گزارش مجله همراهان، ایلنا/ براساس سخنان یکی از فعالان گردشگری هنری و خبرهای بدست آمده، باید برای گردشگری هنری تقاضا ایجاد کرد.
صنعت جهانگردی و هنر معاصر از بسیاری جهات می توانند برای هم ارزش آفرینی نمایند. هنر معاصر قابلیت برقراری ارتباط با طیف گسترده ای از مردم را دارد، بویژه زمانی که یک اثر هنر معاصر در قالب یک طرح گرافیتی بر دیوارهای یک شهر ظاهر می گردد یا بصورت یک پرفورمنس آرت در مقابل رهگذران به اجرا در می آید. هنر معاصر راه ارتباط با توده مردمی را بلد است که شاید هرگز راهشان را به سمت موزه های هنری کج ننمایند؛ اما مسلما برای تماشا یک اثر هنری که با بازی های نور بر روی یک بنای تاریخی خلق شده برای لحظه ای به تامل می ایستند و این همان نیرویی است که هنر معاصر، در مقایسه با تمامی سبک های گذشته و همعصر خود، به مقدار زیادی از آن برخوردار است. هنر معاصر می تواند ارتباط نزدیک خود با مخاطب را به یک مشارکت فعال ارتقا دهد.
ریحانه جمالی هنجی (مدرس و پژوهشگر جهانگردی) است که در سابقه کاری خود فعالیت هایی را در زمینه توسعه جهانگردی هنری انجام داد. او با بیان اینکه باید اراده توسعه جهانگردی و هنر در کشور وجود داشته باشد، تاکید نمود که دولت باید بدنبال ایجاد اتفاقات تازهی در جهانگردی باشد و سبد جهانگردی کشور را متنوع کند.
به گمان جمالی، وقتی هنوز اخبار هنرهای معاصر جایگاهی در شبکه های صداوسیما ندارد، صحبت از توسعه جهانگردی هنرهای معاصر بی فایده است. گفتگوی کامل ما را با ریحانه جمالی هنجی پیرامون اینکه باید برای جهانگردی هنری تقاضا ایجاد کرد، بخوانید:
برای شروع سخن برایمان بگویید که چه تعریفی میتوان برای جهانگردی هنری ارائه داد؟
در حوزه جهانگردی ما بحثی به نام جهانگردی هنری داریم که زیرمجموعه آن امثال جهانگردی موسیقی و جهانگردی تئاتر و… است. توسعه جهانگردی هنری باعث چند اتفاق می گردد. برای حفظ میراث یک کشور ضروری است که سه مرحله طی گردد: اولا زمانی می توانیم چیزی را حفظ کنیم که دوستش داشته باشیم و زمانی چیزی را دوست داریم که بشناسیم. یاری جهانگردی به هنر معاصر این است که باعث می گردد مردم همان سرزمین و سایر جهان نسبت به آن هنرهای معاصر آشنایی پیدا نمایند و در نهایت آن را حفظ نمایند. بعد از انقلاب صنعتی ما خیلی میراثمان را حفظ نمی کنیم و آنچه که گذشتگانمان نسل به نسل منتقل مینموده اند را راحت کنار می گذاریم و از دست می دهیم. جهانگردی می تواند به حفاظت از این فرهنگ ها و هنرهای معاصر هم یاری کند.
نمی گردد به هنر معاصر امروز به صورت مستقل نگاه کرد بلکه باید آن را در یک سیر تاریخی مشاهده کرد. مثلا هنر محیطی سابقه ای چند هزار ساله دارد و ما آن را در غارنگاره ها و سنگ نگاره هایمان هم می بینیم. همه کارهایی که امروز به نام هنر معاصر انجام می دهیم پیشینه های چند هزار ساله دارد و ما با تفکر امروزی تغییراتی در آن ایجاد می کنیم. بنابراین انسان مدرن باید کمی از خودخواهی خود بکاهد و این نگاهش را عوض کند که این من هستم که دارم این کارها انجام می دهم. نه اینطور نیست. مخصوصا که با توجه به امکانات امروزی هنرمند بودن آنقدرها هم کار شاقی نیست. اتفاقا باید نگاهی به گذشته داشته باشیم.
به نظر شما کشور ایران از ظرفیت کافی برای توسعه جهانگردی هنرهای معاصر برخوردار است؟
براساس مقاله باید برای جهانگردی هنری تقاضا ایجاد کرد، باید بدانید که یکی از مسائل ما این است که هنرمندان چون دغدغه زندگی روزمره دارند خیلی امکان و فرصتی نداشته اند که ابداعات و خلاقیتی در هنر خود داشته باشند. از نظر هنر معاصر خیلی حرفی برای گفتن نداریم. مگر اینکه برنامه ریزی گردد. هنر از دوره باستان تا به امروز همواره در سایه امنیت و پول رشد مینموده است. قبلا امنیت مور احتیاج امنیت جسمانی بود اما حالا امنیت روحی مطرح است. ممکن است در کشورمان جنگ و درگیری نداشته باشیم اما وقتی امنیت روحی نباشد، هنرمند نمی تواند خلاقیت داشته باشد.
از طرفی مگر در کشور چند گالری و فرهنگسرا افتتاح می گردد و در آنها نمایشگاه های هنری برگزار می گردد؟ تعداد به نسبت جمعیت بسیار کم است. اغلب شهرهای ایران گالری ندارند. باتوجه به جمعیت پانزده میلیون نفری تهران چندگالری داریم؟ شهری مثل پاریس لندن و سن پترزبورگ را مقایسه کنید با تهران؛ ما در مقایسه با اینها در حوزه هنرهای معاصر کاری ننموده ایم.
آن سرزمینی که می خواهد بحث جهانگردی هنرهای معاصرش را رشد بدهد خیلی مهم است که کل کشور و نظام تصمیم گیر این را بخواهد. در حال حاضر نصف هنرها را ندیده می گیریم. باید دید با چه معیاری این را می سنجیم. اگر کمّی نگاه کنیم بله تا حدودی ما امکاناتی داریم، اما با معیارهای جهانی و آنالیز اینکه کل جهان در بحث جهانگردی هنرهای معاصر چه می نماید می بینیم که ما خیلی عقبیم. در خصوص موزه ها هم همینطور. الان موزه های جهان به مرحله پست مدرنیسم رسیده اند اما ما هنوز در مرحله کلاسیک هستیم. البته تعدادی موزه های هنری داریم که جاذب جهانگرد هستند. اما واقعیت این است که با توجه به محدودیت هایی که وجود دارد، از نظر هنر معاصر حرف چندانی برای گفتن نداریم.
براساس مقاله باید برای جهانگردی هنری تقاضا ایجاد کرد، باید بدانید که جهانگردی هنرهای معاصر به عنوان زیرمجموعه جهانگردی هنری در نظر گرفته می گردد و می بینیم که فعالیت های اگر چه محدود اما قابل توجهی در این زمینه در حال اجرا است مثل افتتاح هنرمندسرا در شهرهای مختلف کشور.
الان هر کار هنری که انجام بدهیم هنر معاصر است، چون با فکر هنرمند امروزی انجام می گردد. اگر هنر قدیم را با هنر امروز ترکیب کنیم هنر معاصر است. در موسیقی هم، چنین اتفاقی می افتد و تلفیقی از سبک های مختلف در نهایت یک موسیقی معاصر را بوجود می آورد. بحث مهم این است که ما مشکل بنیادیمان در جذب جهانگرد داریم. حالا وقتی مخاطب خاص تر گردد و بخواهیم جهانگرد هنرهای معاصر را جذب کنیم، می بینیم که امکان توسعه چنین جهانگردی با این علائق ویژه خیلی بعید است. جهانگرد خارجی که به خاطر هنر معاصر به ایران وارد گردد وجود ندارد. یا اینکه ما مسافر خارجی برای تئاترهایمان نداریم. ممکن است با هدف دیگری بیاید و ضمناً سفر از آثار هنرهای معاصر هم بازدید کند. ما باید آن قدر در سطح بین المللی تبلیغ خوبی داشته باشیم که جهانگرد بلیت بگیرد و برای بازدید از یک رویداد یا اثر هنر معاصر به ایران سفر کند.
در آن صورت می توانیم بگوییم جهانگردی هنرهای معاصر داریم. خیلی بعید است که من جهانگرد از تهران به شهر دیگری بروم تا از یک گالری بازدید کنم. تعریف جهانگرد هنر معاصر این است که به قصد تماشا هنر معاصر سفر نموده باشم. نه اینکه آبشار و پل دیده ام حالا در کنارش از یک جاذبه هنر معاصر هم بازدید کنم. هیچ آماری نداریم که جهانگرد داخلی و خارجی به خاطر هنر معاصر به ایران سفر نموده باشد. عایدی و آمار باید معین باشد تا بتوانیم آن را به رسمیت بشناسیم.
جهانگرد هنری کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
جهانگردان هنری کسانی هستند که علائق ویژه ای دارند و معمولا میانسال هستند. سالن های هنری را همین ها اشغال می نمایند. اینها از وضع مالی نسبتا خوبی برخوردار هستند. جهانگرد هنری چند نوع است. یا فعال هستند یا منفعل. منفعل کسی است که تنها بیننده است و تماشاچی. جهانگرد فعال کسی است که کنار دار قالی بایستد و خودش هم چند گره بزند. یا پشت چرخ سفالگری بنشیند. اتفاقا جهانگردی جهانی امروز در پی این است که جهانگرد هنری هم در پی تجربه گرایی برود. یعنی فقط تماشاچی نباشد.
یک زمانی می گویند مثلا تو کوزه خودت را بساز و از ما بخر و به یادگار با خودت ببر. این سبک خیلی تازهی است. ما در این مقوله هم کاری نمی کنیم و تجربه خاصی برای جهانگردمان ایجاد نمی کنیم. صنوف مختلف هنری هم آموزش ندیده اند. نمی دانند که برای جهانگرد جالب است که پشت دار قالی بنشیند. مشکل دیگر ما در اینجاست که صنوف مختلف هنری آموزش ندیده اند که با جهانگرد چگونه برخورد نمایند.
تورگردان ها هم باید آموزش ببینند که این برنامه ها را پیش بینی و تعریف نمایند.
در این حالت احتمال شخصی کاری بالا می رود. مثلا فلان آژانس در اصفهان جهانگردهایش را فقط پیش فلان هنرمند می برد و انحصاری می گردد. دو لبه شمشیر است باید خیلی با دقت عمل کرد. وقتی جهانگردی هنری را در بستر طراحی تجربه برای جهانگرد پیش می بریم کارهای بسیار خلاقانه ای می توان انجام داد.
در جهانگردی هنری دو جهانی به نظر بیگانه جهانگردی و هنر را با هم پیوند می دهیم. برای هر کدام از این حوزه چه وظیفه ای متصور هستید؟
یکی از برترین کارها این است که جهانگردی را با هنر ترکیب کنیم. چون جهانگردی باعث می گردد که عموم مردم با هنرهای جامعه مان آشنا شوند و خانه های مردم از هنرهای هنرمندان پر شوند و به این ترتیب سلیقه جامعه هم ارتقا پیدا می نماید. اما امروز تنها آژانس های جهانگردی می توانند در حوزه توسعه جهانگردی هنری کار نمایند که از لحاظ مالی بتوانند در بحث تبلیغات خوب عمل نمایند. مثلا ممکن است در ابتدا چند تور ببرند و ضرر نمایند اما اینکه بتوانند از لحاظ مالی تا رسیدن به سود این شرایط را ادامه دهند، خیلی سخت است.
بخش خصوصی به ندرت می تواند این کار را بکند مگر اینکه روی یک سایت خاص هنری کار کند. مثلا یک کارگاه خاص صنایع دستی در تهران وجوددارد که تورهای تهرانگردی می توانند از آن کارگاه تماشا نمایند. وگرنه بخش خصوصی خیلی توان این را ندارد که به شناساندن و رشد جهانگردی هنری در جامعه اقدام کند. البته فقط هم بحث برنامه ریزی نیست. بلکه به سرمایه احتیاج دارد. آژانس های ما خودشان هم به فکر کار فرهنگی نیستند و بیشتر در پی سود هستند. برای همین روی تور آنتالیا برنامه ریزی می نمایند. یکی از مسائل بخش خصوصی این است که دغدغه فرهنگی ندارند.
دولت به عنوان یکی از ذینفعان توسعه جهانگردی هنری در ایران برای تحقق آن باید چه وظیفه ای را باید به عهده بگیرد؟
کل مراجع دولتی و رسمی وظیفه شان نوشتن استراتژی و پس از آن تبلیغات و بازاریابی و برندسازی به صورت بین المللی است. ضمن آن که باید بر اجرای تمام این برنامه ها هم نظارت کند. در عین حال گویا اصلا توجیه نشده ایم که می گردد با برگزاری رویداد و جشنواره هنری جذب جهانگرد داشت. ما اصلا جشنواره ای نداریم. اگر هم باشد جشنواره عشایر و خوراکی است و این هنری نیست. در مقایسه با فستیوال های هنری جهان که از همه جا برایشان جهانگرد می آید ما بسیار کم کار هستیم. زمانی جهانگردی واقعی رخ داده است که بتوانیم مخاطب عام را جذب کنیم. مخاطب خاص همواره مسیرش را برای تماشا آثار مورد علاقه اش پیدا می نماید، اما زمانی جهانگردی شکل میگیرد که آن را وارد عموم مردم کنیم. ما نتوانستیم این را انجام دهیم. مراجع رسمی باید بخواهند که این نوع جهانگردی شکل بگیرد.
بسیاری از هنرهای ما مثل تئاتر و سینما به وزارت ارشاد مربوط می گردد و مثلا صنایع دستی زیر مجموعه وزارت میراث است. این دو وزارتخانه به صورت جزیره ای مدیریت می شوند و ارتباط خاصی با هم ندارند. نماینده ای هم ندارند که با هم بنشینند و صحبت نمایند تا برای توسعه هنر و جهانگردی اقدام مشترک داشته باشند. اما چنین رابطه ای بین دو وزارتخانه وجود ندارد. دیگر بخش های درگیر در این توسعه مانند سازمان محیط زیست، منابع طبیعی و جهاد کشاورزی هم هیچ ارتباطی با وزارت میراث ندارند.
عموم مردم چگونه باید وارد فضای هنر شوند؟
با یاری رسانه. قدرت رسانه را میتوان در این زمینه به کار گرفت. یک فستیوال هنری در ایران با برنامه ریزی خوب و دقیق که رسانه هم پشتش باشد می تواند به راحتی جهانگرد را وارد کشور کند. ما برای تبلیغ هنر سطح بالا و خوب، رسانه نداریم. سلیقه جامعه را رسانه ای مثل صدا و سیما باید بتواند ارتقا بدهد. اما مرجع رسمی نمی خواهد، چرا که هنر و میراث برایش اهمیت ندارد. در ابتدا باید این اراده در سیستم دولتی شکل بگیرد. همه چیز خیلی وابسته به دولت است. اجازه بزرگ شدن بخش خصوصی داده نمی گردد.
بخش خصوصی ما کمتر در بخش فرهنگی و هنری است و پولش را بیشتر در ساخت و ساز می گذارد. مردم ما خیلی هنردوست نیستند. درصد بالایی از جامعه سبقه موسیقی بسیار پایینی دارند. درست است که دم از این می زنند که موسیقی خیلی خوب است و نقاشی عالی است اما نه دنبالش هستند نه بازدید می نمایند و نه پیگیر هنرمندان هستند. برای اینکه به این مردم چیز خوب ارائه نشده است. حالا اگر من بخواهم یک تور موسیقی سنتی را برگزار کنم مگر چند نفر شرکت می نمایند؟
جهانگردی بحث عرضه و تقاضاست. زمانی تقاضا، در جامعه وجود دارد و ما آن را عرضه می کنیم. زمانی هم برعکس است یعنی ما عرضه می کنیم و تقاضا را ایجاد می کنیم. در کشور ما تقاضا برای جهانگردی هنری که جز جهانگردی با علائق ویژه است وجود ندارد و عرضه ای هم برای آن وجود ندارد. از طرفی سازمان میراث فرهنگی بخاطر سبقه ایران در جهانگردی میراثی اصلا روی بحث جهانگردی هنری مانور نداده و بستری را برای تقاضای آن ایجاد ننموده است. مگر ما چقدر نقاشی و موسیقی را به جهان معرفی نموده ایم؟ خیلی کم.
چگونه باید تقاضا را برای جهانگردی هنری ایجاد کرد؟
ما نه برنامه ای برای آن داریم و نه رسانه هایمان برای آن تبلیغی انجام می دهند. صدا و سیما قوی ترین رسانه در ایران است بعد از آن هم صفحات مجازی. در هیچکدام از اینها تبلیغ گسترده ای برای هنر و جهانگردی هنری نمی بینیم. در همه جای جهان هر اتفاق هنری می افتد آن را در اخبارشان می گویند. ما سیاسی هسیتم که اخبار هنری نداریم که بطور مثال اخبار نمایشگاه های گالری های مهم را اعلام نمایند که یا بگویند در موزه هنرهای معاصر در زمان های مختلف سال چه نمایشگاه هایی برپاست. یک بحث مهم ایجاد شناخت است. وقتی مردم یک جامعه هنر خودشان را بشناسند هر کدام به نحوی به آن رجوع می نمایند، تقاضا برای خرید و استفاده از آن هنر زیاد می گردد و این مساله به توسعه مالی در هنر می انجامد، مخصوصا در بحث صنایع دستی.
باید بدانیم که جهانگردی اول باعث شناخت می گردد. این شناخت تقاضا ایجاد می نماید و این تقاضا به ایجاد انگیزه و بعلاوه توسعه مالی می انجامد. هر قدر تنوع محصولات جهانگردی بیشتر باشد مخاطبان داخلی و خارجی ما هم بیشتر خواهد بود. زمانی یک جهانگرد خارجی وارد کشور می گردد که جاذبه های برجسته جهانگردی را دیده است و می پرسد خب الان هنر ایران در حال اجرا چه کاری است و در چه مرحله ای است؟ ما چیزی برای عرضه نداریم. در سبد جهانگردی ما سه چهار مورد بیشتر نیست. در کشورهای دیگر تنوع محصولات جهانگردی بسیار بالاست.
از امکانات فضای مجازی چقدر توانسته ایم در توسعه هنرهای معاصر و جهانگردی بهره ببریم؟
دولت در زمینه جهانگردی در فضای مجازی خوب عمل نمی نماید. چون متولی آن یک ارگان دولتی است به نام وزارت میراث فرهنگی. شما صفحه اینستاگرام این وزارتخانه را ببینید و فعالیت ها و تعداد دنبال نمایندگان آن را با صفحات مشابه مقایسه کنید. یک صفحه مرده است و فقط همان مکانهای تکراری را نشان می دهند. در حالیکه باید یک اتفاق تازهی در جهانگردی را عرضه نمایند. یا دست کم در معرفی همان ها یک فرم تازهی را ارائه بدهند. برخی کارشناسان وزارت میراث واقعا چیزی درباره جهانگردی با علائق ویژه نمی دانند. دغدغه شان نیست فعلا. شاید دولت تازه کمی با رویکرد جهانگردی وارد عمل گردد. اما تا امروز ما در ایران قصد پول درآوردن از جهانگردی را نداشته ایم و فقط اعلام نموده ایم که داریم تا در جهان نگویند اینها نمی توانند جهانگردی داشته باشند.
پیشنهاد و راه حل شما برای توسعه جهانگردی هنری در ایران چیست؟
اول اینکه ارزش هنر و چرایی و اهمیت آن را در جامعه نشان بدهیم. برای تحقق این امر همه باید با هم کار نمایند. دولت، مردم، بخش جهانگردی و دست اندکاران هنر باید هم هدف شوند. در حال حاضر برخی هنرها هستند که مجوز نمی گیرند. مثلا زمانی ما نقش حرکات آیینی را در جهانگردی مورد توجه قرار داده ایم و یک گروه حرکات موزون با دشواری های بسیار توانستند یک مجوز از وزارت ارشاد بگیرند. اگر همه ذینفعان دست به دست هم بدهند و بخواهند که از جهانگردی هنری کسب عایدی نمایند ممکن است این پیوند اتفاق بیفتد. اما راستش را بخواهید این خیلی دیدگاه آرمانی است.
منبع: همگردی